جیم اسمیت اهل نیویورک بود. او قصد سفر به لاس‌وگاس را داشت

در فرودگاه / داستان انگیزشی

در فرودگاه 

داستان انگیزشی

 

همه اندیشه خود را روی خواسته مهم زندگی‌تان متمرکز کنید. این تمرکز باید پیوسته و ادامه‌دار باشد؛ همه دقایق، همه ساعت‌ها، روزها و هفته‌ها. «چارلز پابلستون»

 

جیم اسمیت اهل نیویورک بود. او قصد سفر به لاس‌وگاس را داشت؛ بنابراین بلیتی خرید و عازم فرودگاه شد. چون کمی زودتر از پرواز به فرودگاه رسیده بود، تصمیم گرفت روی ترازو بایستد، سکه‌ای بیندازد و ببیند و زنش چقدر است.

گزارش ترازو چنین بود:

– «نام شما جیم است؛ وزنتان ۱۰۰ کیلو است و قصد دارید با پرواز ساعت 14.30 عازم لاس‌وگاس شوید.»

از اینکه دید همه اطلاعات کاملاً درست است شگفت‌زده شد. فکر کرد کسی می‌خواهد او را دست بیندازد. بنابراین بار دیگر روی ترازو رفت و سکه‌ای دیگر انداخت. گزارش دستگاه چنین بود:

– «نام شما هنوز جیم است، هنوز هم وزنتان ۱۰۰ کیلوگرم است و کماکان قصد دارید با پرواز ساعت 14.30 عازم لاس‌وگاس شوید.»

دیگر کاملاً مشکوک شده بود و این بار تصمیم گرفت آن‌کسی که وی را دست انداخته است، فریب بدهد. به اتاق آقایان رفت و لباسش را عوض کرد. حتی مدتی طول کشید تا تغییر قیافه بدهد. بار دیگر روی ترازو رفت، سکه‌ای انداخت و مشغول خواندن گزارش شد:

– «نام شما هنوز جیم اسمیت است، هنوز هم وزنتان ۱۰۰ کیلو است، ولی از پرواز ساعت 14.30 به مقصد لاس‌وگاس جامانده‌اید.»

نتیجه‌گیری اخلاقی: اقوام ترک در قالب یک ضرب‌المثل، اصل تمرکز را به زیبایی تأکید می‌کنند؛ اگر برای رسیدن به مقصدی حرکت کردی و برای هر سگی که در سر راه تو بود خم شدی و سنگی پرتاب کردی، هرگز به مقصد نخواهی رسید.

اجازه ندهید هیچ‌چیز در طول مسیر، شما را از هدف اصلی‌تان دور کند. تمام تفاوت‌ها بین برنده‌ها و بازنده‌ها از همین‌جا آغاز می‌شود.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *