داستان کودکانه و آموزنده
کلاغ سیاه و قوی سفید
بازنویس: ماری استوارت
ترجمه: شهلا انسانی
به نام خدا
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. در سرزمینی که پای آدمیزاد به آنجا نرسیده بود، حیوانات زیادی زندگی میکردند. از پرنده و چرنده هرکدام سرشان به کار و زندگی خودشان گرم بود و کسی در فکر این نبود که چطور دیگری را فریب بدهد و یا اینکه با دروغ گفتن سر دیگران کلاه بگذارد.
در گوشهای از این سرزمین پهناور برکۀ عمیق و آرامی وجود داشت. ماهیهای زیادی در برکه زندگی میکردند و مرغان شناگری چون قو و مرغابی و پلیکان آنجا را برای زندگی، جای مناسبی تشخیص داده بودند.
در میان مرغان شناگر، قوی سفید زیبایی از همه بیشتر جلب نظر میکرد. قوی زیبا هرروز از صبح تا شام با وقار و رفتار آرام خود بر سطح برکه شنا میکرد و گردن زیبایش را بالا میگرفت.
روزی از روزها که آفتاب تابستان بر پرهای سفید قو تابیده بود و سطح برکه را با هزارها رنگ زیبا، چشمنواز و دلفریب کرده بود، کلاغ سیاهی از بالای برکه گذشت. شنای آرام قو در زیر نور خوشرنگ آفتاب آنچنان نظر کلاغ را جلب کرد که بیاختیار از ارتفاع پروازش کم کرد و بالاخره روی شاخۀ درختی در کنار برکه نشست.
کلاغ مدتها به رفتار آرام قو خیره شد و از سفیدی پرهای قو لذت برد. کلاغ با خودش گفت:
«ای پرندۀ سفید، تو چقدر زیبا هستی! اگر من هم مثل تو سفید و زیبا بودم دیگر هیچ آرزویی نداشتم.»
کلاغ دوباره به قو چشم دوخت، اما قو به اطرافش توجه نداشت و همچنان بر سطح برکه شنا میکرد و در آب، موجهای ریزی پدید میآورد.
کلاغ بازهم با حسرت پیش خودش فکر کرد که «کاش من هم یک قوی سفید بودم! از این رنگ سیاه بدم میآید.»
کلاغ پس از مدتی که با حسرت به قو خیره شده بود، فکر کرد که باید سفیدی قو و سیاهی خودش دلیلی داشته باشد.
کلاغ بعد از مدتها فکر کردن به این نتیجه رسید که قو براثر شنا کردن و زندگی در آب، سفید و تمیز شده است. اگر او هم مثل قو به شنا کردن عادت کند، حتماً سفید میشود.
کلاغ از این فکر درخشان و یافتن راهحل خوشحال شد و به درون آب برکه پرید. با تلاش زیاد سعی کرد در آب غرق نشود؛ اما وقتیکه از آب خارج شد بازهم سیاه بود. کلاغ، غمگین روی سنگهای کنار برکه نشست و درحالیکه به قوی سفید خیره شده بود، فکر کرد که باید مدت بیشتری در آب بماند تا سفید شود.
کلاغ دوباره داخل برکه شد و ساعتها در آب ماند. این مدت برای کلاغ دشوار بود که درون آب بماند، چون وضعیت پرندگان شناگر با پرندگانی که فقط در هوا پرواز میکنند، فرق بسیار دارد. پس از گذشت چند ساعت، کلاغ، سرماخورده، گرسنه و خسته از آب بیرون آمد. عکس خودش را در آب صاف برکه دید و متوجه شد، نهتنها سفید نشده است، بلکه سیاهی او براقتر شده است. از طرفی، چند ساعت تلاش در آب باعث شده بود که او لاغر و زشتتر به نظر برسد.
بچههای خوب همیشه به خاطر داشته باشید پیش از آنکه تصمیم بگیرید کاری را انجام دهید باید خوب فکر کنید تا به زحمت نیافتید.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)