داستان-کودکانه-و-آموزنده-لذت-ماهی-گیری!!!

داستان کودکانه و آموزنده: لذت ماهی گیری!!

داستان کودکانه و آموزنده
لذت ماهی گیری!!

داستان کودکانه قبل از خواب کودکان
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه و داستان کودک و کتاب کودک

به نام خدا

به نظر می‌رسد در اطراف دریاچه اتفاقات زیادی می‌افتد. موجودات زیادی در اینجا جمع شده‌اند و با سروصدای زیادی جیرجیر و جیغ جیغ و قورقور می‌کنند.

خرگوش‌های صحرایی و خرگوش‌ها برای کمی آب‌بازی آمده‌اند، درحالی‌که آهوهای کوهی از آب پاک و زلال می‌نوشند.

قورباغه‌ها از روی نیلوفرهای آبی می‌پرند و ماهی‌ها به سطح آب می‌پرند و به‌آرامی مگس‌ها و پشه‌های ریز را شکار می‌کنند.

فقط مرغ ماهی‌خوار بی‌حرکت است. چون ماهی گیر خوبی است! او منقار درازش را بین پرهایش بسته است و می‌تواند برای یک ساعت یا بیشتر صبر کند تا ماهی کوچکی به سطح آب بیاید و سپس … گلوپ! در یک‌لحظه، طعمه‌اش را قورت می‌دهد!

پدربزرگِ دانیل گفت: «بیا به ماهی گیری برویم.»

دانیل فریاد زد: «عالیه، شاید تا وقت چای چند تا ماهی قزل‌آلا گرفتیم.»

پدربزرگ خندید و گفت: «نه، اون قدر سریع نمی شه! یه ماهی گیر خوب باید صبور باشه!»

آن‌ها راه افتادند و به‌زودی، پدربزرگ آماده بود تا شروع به ماهی گیری کند. او قلاب را خیلی محکم به انتهای طناب بست و با تمام نیرویش آن را داخل آب انداخت. پدربزرگ خوش‌شانس بود.

فقط چند دقیقه‌ی بعد او داشت ماهی قزل‌آلای بزرگی را از آب بیرون می‌کشید! خیلی عجیب بود. چون در بعدازظهر آن روز، پدربزرگ دیگر برای گرفتن ماهی نباید صبر می‌کرد.

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *