داستان کودکانه خرس دریانورد – موشیما

داستان کودکانه قشنگ: خرس دریانورد

داستان کودکانه قشنگ

خرس دریانورد

سال‌ها پیش، کشتی بزرگی بود که در دریاها می‌رفت و می‌رفت و دنبال گنج می‌گشت. اسم این کشتی مروارید چوبی بود و کاپیتان خرسه به همراه بقیه‌ی دریانوردها این کشتی رو روی دریا به‌پیش می‌بردن.

داستان کودکانه قشنگ: خرس دریانورد 1

تموم دوست‌های صمیمی آقا خرسه توی این کشتی بودن. خانم خرگوش که خدمتکار کشتی بود. آقای سگ که کارش توی دریانوردی حرف نداشت! خانم زرافه که دیده‌بانی می‌کرد. موش کوچولو هم توی این کشتی بود!

ولی پر سر و صداتر از همه، طوطی جیغ‌جیغو بود!

teddy-bear-pirate-story-3

همین‌طور که اونا داشتن روی دریا پیش می‌رفتن، ناگهان گوش‌های خانم خرگوش شروع کرد به تکون خوردن! همه می‌دونستن که گوش‌های خانم خرگوش فقط وقتی تکون می‌خوره که به گنج نزدیک شده باشه!

خانم زرافه با گردن بلندش سرک کشید تا بتونه جزیره رو تو اون دوردست‌ها ببینه!

teddy-bear-pirate-story-4

آقا خرسه که می‌دونست کلی کار برای انجام دادن داره، کلاه دریانوردی‌اش رو سرش کرد و دوربینش رو روی چشمش گذاشت!

آقا خرسه حسابی هیجان‌زده بود! آخه بعد از این‌همه سال توی دریا، بالاخره اونا به گنج نزدیک شده بودن! آقا خرسه داشت توی دوربین، همون کوه آتش‌فشان معروف رو توی جزیره می‌دید که توی کتاب‌ها خونده بود!

teddy-bear-pirate-story-5

آقا سگه، مروارید چوبی رو به سمت جزیره هدایت کرد و لنگر کشتی رو انداخت!

آقا خرسه همراه خانم خرگوش، آقا سگه، طوطی جیغ‌جیغو، خانم زرافه و موش کوچولو از کشتی پیاده شدن و به سمت جزیره به راه افتادن.

teddy-bear-pirate-story-6

اونا هرچقدر توی جزیره گشتن، هیچ نشونه‌ای از گنج پیدا نکردن؛ ولی گوش‌های خانم خرگوش هنوز داشت تکون می‌خورد!

آقا خرسه نقشه‌ی گنج رو از جیبش درآورد! ولی هیچی ازش نفهمید!

آقا سگه که خیلی باهوش و زیرک بود، نقشه رو چرخوند و چرخوند تا تونست بفهمه که گنج تقریباً کجاست!

teddy-bear-pirate-story-7

اونا راهی که توی نقشه بود رو دنبال کردن تا به یک غار تاریک توی دل کوه رسیدن. اونا از کنار خفاش‌هایی که خوابیده بودن رد شدن و بالاخره به ته غار رسیدن! جایی که نور خورشید از سقف روی یک جعبه‌ی بزرگ گنج می‌تابید.

teddy-bear-pirate-story-8

اونا گنج رو کشون کشون به قایق بردن و به سمت کشتی راه افتادن. وقتی به مروارید چوبی رسیدن، به سمت بندرگاه حرکت کردن.

بچه‌ها که توی لنگرگاه ایستاده بودن، از دیدن آقا خرسه و دوستای دریانوردش حسابی خوشحال شدن! بچه‌ها به سمت کشتی دویدن تا به دوست‌هاشون سلام کنن.

teddy-bear-pirate-story-9

آقا سگه با یک شاه‌کلید، قفل صندوقچه رو باز کرد! توی صندوقچه پر از عروسک‌های زیبا بود!

این بهترین گنج دنیا بود! بیشتر از اونی که بچه‌ها بتونن تصور کنن، توی صندوقچه عروسک بود!

teddy-bear-pirate-story-10

آقا خرسه و دوست‌هاش حسابی شاد بودن، چون تونسته بودن لبخند به لب بچه‌ها بیارن و گنج عروسکی رو به دستشون برسونن.

teddy-bear-pirate-story-11

Courtesy of mooshima.com



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *