داستان کودکانه و آموزنده
سگ در طویله
به نام خدا
روزی تعدادی گاو ماده برای خوردن علف به طویله رفتند. گاوهای ماده، سگی را در حال استراحت روی علفها دیدند. وقتی سگ، گاوها را دید با صدای بلند پاس کرد و آنها را ترساند.
یکی از گاوهای ماده گفت: خواهش میکنم اجازه بده تا ما مقداری علف بخوریم، این علوفه غذای ماست، ما گرسنه هستیم.
سگ بعد از شنیدن حرف گاو ماده حالت حمله به خود گرفت و گاو از ترس عقب رفت.
گاو ماده رفت و یک گاو نر را صدا کرد. گاو نر آمد و به سگ گفت: این علفها غذای گاوهاست تو هم که نمیتوانی علف بخوری. پس خواهش میکنم ازاینجا بیرون برو!
صحبت مؤدبانۀ گاو نر هم هیچ اثری در سگ نکرد. پس گاو نر با صدای بلند فریاد کشید و به سگ حمله کرد. سگ هم از ترس با تمام نیرو فرار کرد.
نتیجهگیری:
همیشه باید بهحق خود قانع بود و به حق دیگران هم احترام گذاشت.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)