داستان مصور کودکانه
زندگی حضرت علی (ع) برای کودکان
به مناسبت 21 رمضان، سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام که «امام زمان» دورهی خود بود؛ اما او را نشناختند، به او ظلمها روا داشتند و به شهادت رساندند.
ایپابفا: سایت کودکانهی قصه کودک، داستان کودک و کتاب کودک و نوجوان
به نام خدا
حضرت علی (ع) روز سیزدهم رجب در شهر مکه متولد شد. مادر بزرگوارش، بانویی درستکار و پاک به نام فاطمه بود که به اَمر خداوند بزرگ، آن حضرت را در خانهی کعبه به دنیا آورد. او هنگام بیرون آمدن از خانهی خدا صدایی آسمانی شنید که میگفت:
«ای فاطمه، نام او را علی بگذار که خدا میفرماید: نام او را از خودم گرفتم و اوست که بتها را میشکند و در بام خانهی اذان میگوید و مرا در همه حال یاد میکند. خوشا به حال کسی که او را دوست دارد و وای بر کسی که با او دشمن است.»
حضرت علی فرزند کعبه بود
پدر امیرالمؤمنین مردی مؤمن و خداپرست به نام ابوطالب بود که در میان قبیلهی قریش احترام بسیار داشت. ابوطالب که عموی پیامبر گرامی اسلام بود پس از عبدالمطلب سرپرستی ایشان را بر عهده گرفت و مانند یک پدر مهربان با آن حضرت رفتار میکرد. حضرت محمد (ص) نیز به جهت تشکر از فداکاری ابوطالب، هنگامیکه حضرت علی (ع) به ششسالگی رسیدند به مدت دو سال از ایشان نگهداری کردند. امام علی (ع) در سن هفتسالگی همراه حضرت رسول به نماز جماعت میایستاد و اولین مردی بود که به دین مُبین اسلام ایمان آورد.
امام علی (ع) پیامبر را بسیار دوست میداشت و در هر کاری به ایشان کمک میکرد. حتی یکبار که دشمنان میخواستند پیامبر (ص) را در خانهاش به قتل برسانند، امام با ازخودگذشتگی و شجاعت فراوان، در بستر رسول اکرم خوابید تا ایشان از شهر خارج شوند و درنتیجه، بتپرستان نتوانستند آسیبی به حضرت محمد (ص) برسانند.
حضرت علی، جان خود را فدای پیامبر کرد
امام اول شیعیان مردی صبور و مهربان بود. او در جنگهای زیادی شرکت کرد و همیشه با توکل به خدای یگانه به دشمنان اسلام حمله میکرد و آنان را شکست میداد. شمشیر حضرت علی (ع) در حین جنگ احد شکَست و پیغمبر، شمشیر خودش را که ذوالفقار نام داشت به او واگذار کرد و امام با شدت بیشتری به جنگیدن ادامه داد.
در همان وقت، پیامبر فرشتهای را در آسمان دید که میگفت: «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.»
آن حضرت در جوانی با حضرت فاطمه (ع) ازدواج کرد. آنها دو فرزند پسر به نامهای حسن (ع) و حسین (ع) و دو دختر به نامهای زینب و امکلثوم داشتند. پیامبر خدا از دیدن این خانواده بسیار خوشحال میشدند و میگفتند: «علی (ع)، فاطمه (ع) و فرزندانشان اهلبیت من هستند.»
زندگی حضرت علی خیلی ساده بود…
پیامبر (ص) در آخرین سفر حج خود هنگام بازگشت در محلی به نام «غَدیر خُم» به مردم دستور داد که توقف کنند؛ چون خداوند به ایشان امر کرده بود حضرت علی (ع) در آن مکان بهعنوان جانشین پیامبر معرفی شود.
حضرت علی امام و خلیفهی راستین بود…
بعد از نماز ظهر، پیامبر (ص) بر بالای بلندی رفت و درحالیکه دست امام اول شیعیان را بالا میبرد فرمود: «ای مردم، هر کس من مولا و رهبر او هستم، ازاینپس علی (ع) هم مولا و رهبر اوست.» مردم به امام تبریک گفتند و او هم خداوند بزرگ را به خاطر این نعمت شکر کرد.
مدتی بعد، رسول خدا از دنیا رفتند: امام علی (ع) باوجود سفارش پیامبر به جانشینی بعد از ایشان، به علت رفتار بعضی افراد، از خلافت کِنار رفت و به تربیت یاران پاک و باایمان و عبادت خداوند مشغول شد.
او شبانه با کیسههای نان و خرما بهصورت ناشناس به خانههای فقیران سر میزد و به آنها کمک میکرد. امام با کودکانِ یتیم بازی میکرد و از شادی و خندهی آنها خوشحال میشد. او با دستهای مبارکش، چاه میکند و یا باغ درست میکرد و آنها را برای استفاده در اختیار مردم قرار میداد.
حضرت علی به فکر فقرا و یتیمان بود
چند ماه پس از درگذشت پیامبر (ص)، حضرت فاطمه (ع) هم از دنیا رفت و آن حضرت تنها شد. سالها گذشت و مردم که از خلافت عُثمان ناراضی بودند، پس از کشته شدن او، به سراغ حضرت علی (ع) آمدند و از ایشان خواستند تا خلافت بر آنها را قبول کند. امیرالمؤمنین بااینکه علاقهای به خلافت نداشتند اما به خاطر اصرار مردم پذیرفتند و به مدت پنج سال خلیفهی مسلمین بودند.
مردم، همه از اینکه خلیفهای عادل و بخشنده داشتند، راضی و خوشحال بودند. تا اینکه در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان- که آن حضرت در محراب مسجد مشغول خواندن نماز بودند- مردی نادان از خوارج به نام اِبن مُلجم با شمشیری زهرآلود ضربهای بر فَرق سر ایشان فرود آورد.
دنیاپرستان تحمل حق گویی و عدالتخواهی حضرت علی را نداشتند
سر نازنین امیر مؤمنان تا پیشانی شکافت و خون جاری شد و در آن حال فرمودند: «به خدای کعبه، رستگار شدم.»
مسجد ناگهان به هم ریخت و مردم ابن ملجم را دستگیر کردند. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همراه مردم پدرشان را به خانه بردند و طبیبی بر بالینش آوردند. پزشک پس از معاینه با ناراحتی گفت: «این زخم، قابلدرمان نیست؛ چون شمشیر، زهرآلود بوده و به مغز ایشان آسیب رسانده است.»
شهادت، هنرِ مردان خداست.
امام علی (ع) ماه مبارک رمضان در خانه بستری بودند. یاران و دوستان ایشان، حتی کودکان یتیم و فقیران هم به دیدنش میآمدند و برای بهتر شدن حال آن حضرت دعا میکردند.
آن بزرگوار، آنقدر بخشنده و مهربان بود که هنگامیکه برایش شیر آوردند، کمی خورد و بعد فرمود: «از این شیر به زندانی خود، ابن ملجم هم بدهید و او را اذیت نکنید. اگر زنده نماندم تنها یک ضربت به او بزنید.»
امام اول شیعیان دو روز بعد از ضربت خوردن از دنیا رفتند. پیامبر (ص) درباره آن امام هُمام فرمودند:
«علی با حق است و حق با علی است.»
پایان
داستان علی پایان ندارد…
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)