داستان زیبا و آموزنده
ضامن آهو
ایپابفا: سایت کودکانهی قصه کودک، داستان کودک و کتاب کودک و نوجوان
قصه قبل از خواب برای کودکان
به نام خدا
بچهها تابهحال به زیارت حرم امام رضا رفتهاید؟ بعد از زیارت کنار حوض آب وسط حیاط نشستهاید؟ میبینید مردان و زنان زیادی که دعا میخوانند بعد از دعا دستهایش را بهطرف آسمان بلند میکنند و میگویند: «خداوندا بهحق ضامن آهو حاجت ما را برآورده کن!»
بچهها! «ضامن آهو» کیست؟
قصهای برایتان میگویم که خودتان متوجه شوید:
در زمان قدیم در خراسان یک شکارچی برای شکار آهو به دشت سرسبزی رفت. او آهوی قشنگی را دید. آهو فرار کرد و شکارچی به دنبالش دوید. ناگهان آهو، امام رضا (ع) را دید. به او پناه برد و کنارش ایستاد. امام رضا (ع) از شکارچی خواست که این آهو را شکار نکند. شکارچی به احترام امام رضا (ع) ازآنجا دور شد و آهو نجات پیدا کرد. برای همین است که به امام رضا «ضامن آهو» میگویند.
«ضامن» کسی است که از طرف کس دیگری قول میدهد یا درخواستی میکند.
میخواهید بگویید: «اما آهو که آقا را نمیشناسد؟»
ما نمیدانیم. شاید فرشتهای راه نجات را به آهو نشان داده باشد. آخر فرشتهها هر جا که صداقت و خداپرستی باشد هستند. امام رضا و همهی امامان در کارهایشان صداقت داشتند. برای همین است که مردم، آنها را دوست دارند.
بچههای عزیز! امام هشتم ما امام رضا (ع) است. او خیلی باادب، مهربان و خوشاخلاق بود. این پسر دوستداشتنی را خداوند بزرگ به امام کاظم (ع) و نجمه داد. امام کاظم پدر ایشان و نجمه مادر ایشان بود.
امام رضا در کودکی پدرش را از دست داد. وقتی به سن جوانی رسید هرکسی که سؤالی داشت به خانهی امام رضا میآمد و سؤالش را از ایشان میپرسید. هیچ سؤالی نبود که امام رضا از عهده جوابش برنیاید. بارگاه این امام بزرگوار در شهر مشهد مقدس است. امام رضا علیهالسلام به دست مأمون عباسی به شهادت رسید.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)