قصه-شب-برای-کودکان-ترس-از-تاریکی

داستان زیبا و آموزنده: ترس از تاریکی || قصه شب برای کودکان

داستان زیبا و آموزنده

ترس از تاریکی

قصه شب برای کودکان
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک، داستان کودک و کتاب کودک و نوجوان
قصه قبل از خواب برای کودکان

به نام خدا

یکی بود یکی نبود، همون خدای مهربون، برای همه هم‌زبون، دختر کوچولویی را به زن‌وشوهری هدیه داد. پدر و مادر اسم اونو پَری گذاشتند، چون اون مثل یه پری زیبا بود. روزها پشت سر هم می‌گذشت و پری کوچولو بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. او دوستان زیادی پیدا کرده بود. با آن‌ها بازی می‌کرد و به پدر و مادرش هم احترام می‌گذاشت.

چند سالی گذشت و پری به مدرسه رفت. دخترک کلاس اول بود و خوب درس می‌خواند. او از هر لحاظ دختر خوب و کاملی بود ولی یک مشکل داشت و آن مشکل این بود که از شب و تاریکی می‌ترسید و فکر می‌کرد که چون دزدها در شب به دزدی می‌روند، پس شب، زمان بدی است.

هنگام شب پری فکر می‌کرد که تنها شده و هیچ‌کس به فکر او نیست، او تمام شب را روی تختش دراز می‌کشید و بی‌حرکت می‌ماند، پتو را روی سرش می‌کشید و با ترس‌ولرز خوابش می‌برد. همیشه هم صبح زود از خواب بیدار می‌شد و بلافاصله خود را در آغوش پدر می‌انداخت، ولی هرگز نمی‌توانست به آن‌ها بگوید که از تاریکی می‌ترسد.

او در روز، با خوشحالی به درس خواندن و بازی کردن با دوستانش می‌پرداخت. ولی تا هوا تاریک می‌شد، با ناراحتی در گوشه‌ای می‌نشست و غمگین می‌شد.

تا اینکه در یکی از شب‌های طولانی که باد شدیدی هم می‌وزید، مادر پری او را به اتاقش برد تا بخوابد. همین‌که مادر از اتاق بیرون رفت، دوباره فکرهای ترسناک وارد ذهن پری شدند. او خیلی ترسیده بود. صدای زوزه‌ی باد و شاخه‌های درختان او را خیلی آزار می‌داد. پری که خوابش نمی‌برد، آرام از اتاقش خارج شد تا خود را به مادر برساند. اما ناگهان سایه‌ای روی دیوار دید، خیلی ترسیده بود، نمی‌دانست چه‌کار باید بکند. اشک‌ها به‌آرامی از چشمانش سرازیر شد، کمی پشت دیوار اتاق ماند و دقت کرد، ناگهان متوجه شد که صدای مادرش است که زیر لب دعا می‌کند و نور شمع، سایه‌ی او را بزرگ‌تر نشان داده است. پری وقتی مطمئن شد که مادرش در گوشه‌ی خانه مشغول عبادت است، با سرعت خود را به او رساند و در آغوش او جای گرفت. مادر که ماجرا را فهمیده بود با مهربانی به او توضیح داد که شب زمان خوبی برای دزدی است، ولی از تاریکی و سکوت شب می‌توان استفاده‌های بهتری بُرد.

از آن شب به بعد، پری دیگر از تاریکی شب هراس نداشت و هر شب همراه مادر خود به عبادت و ذکر خدا می‌پرداخت.

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

یک دیدگاه

  1. متاسفانه بسیار بد و سفارشی زود
    واقعا مناسفم برای نگارنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *