داستان
درخت سیب
فرایند OCR، بازخوانی، بهینهسازی و تنظيم: دنیای قصه و داستان ايپابفا
در این سوره خداوند به درخت انجیر و زیتون سوگند یاد کرده که به گفته برخی مفسرین این دو درخت جایگاه دو پیامبر بوده است. اندکی از شرح این سوره مبارکه را در کتابی بنام «سوگند به انجیر» میتوان خواند …
بنام خدا
سوگند به «انجیر» و سوگند به «زیتون»
سوگند به این هردو درخت پربار
درخت نستوه
درخت روییده در پناه کوه
که خدا در قرآن،
به آن هردو سوگند یاد کرده است
آری، آری،
سوگند به انجیر
سوگند به آن درخت کوتاه،
روییده برپای خویش،
در بیابانی خاموش
دور از سرزمین جباران
با برگهای گسترده
با سایهای دلپذیر
آماده برای هر غریب
***
آری سوگند به انجیر
آن تکدرخت آزاد
که پیامبری بزرگ همچون نوح،
در سایه آن جای گرفت
و مکتب توحید را
همچون نور سپید صبح
بر پیکر تاریک تاریخ
و بر طارم سیاه کفر
گسترش داد و گشود.
آری، سوگند به انجیر
درخت لاغر ولی نستوه
کوچک ولی پرتاب
آرام ولی پرجوش
درخت توحید و انقلاب
که در روزی که صاحبان کاخها و تمدنها
ندای نوح را پاسخ نمیدادند،
این تکدرخت تنهای وحشی
با برگهای خاک گرفته
با سروپای برهنه
سایههای ناچیز خود را
با کمال صدق و صفا
بر سر نوح نبی افکند
و او را با پیروانش پذیرا شد،
***
آری سوگند به درخت انجیر
سوگند به این اولین خانه توحید
پناه دهنده نوح
در روزی که کاخها او را راندند
جلیس و همنشین نوح
در روزی که شهرها به روی نوح بسته بود
***
آری
و سپس سوگند به زیتون
آری آری سوگند به این درخت پرتوان
که عیسی مسیح را در کنار خود مسکن داد
و درحالیکه «هیرودس»
بر عیسی غضبناک بود
عیسی را پذیرفت
و در روزی که «پیلاطس»
عیسی را تعقیب میکرد
این درخت مبارک
این درخت پرشکوه
عیسی را بیهراس
در دامن خود جای داد
و پیام توحید را به اهل جهان رساند…
آری، و از میان هر صخره و هر جبال
سوگند به کوه طور
کوه خاموش آرمیده در صحرا
آنجا که با درختان بلوط
و با درختان سر به آسمان کشیده گز
از موسی کلیم پذیرایی آگاهانه کرد،
آنجا که از میان درخت سبز
موسی را ندای پیکار دادند
تا از کلامش آتش
و از عصایش اژدهای خروشان ساخته شد،
تا بر کاخ فرعون فرود آورد
و فرعون و فرعونیان را به زیر کشید
و به گورستان تاریخ سپرد،
آری و سپس از هر شهر و دیار
سوگند به شهر امین
شهر افتاده در کویر
دور از دیار جباران زمین
شهر یادگار ابراهیم
یادآور پیکار با نمرودیان
شهری که با سنگهای سیاه
و خانههای گلین
به کاخ نمرود و نمرودیان میخندد
و هرسال پیروزی ابراهیم را بر نمرود
جشنی مردمی میگیرد
و تودههای مردم را میخواند
تا از هرکجا بیایند و جلال توحید و زوال نمرود را بنگرند
آری سوگند به شهر امین
شهر مقام ابراهیم
شهر خردکننده جباران
شهر درهمشکننده کسری و قیصر
شهر مردم
شهر کاروانهای خدا
شهر غار حرا
شهر پیامبر
و شهر پیام برای مردم
شهری که ندای توحید را
برای تودههای محروم به ارمغان آورد
و ابوذرها را بهجای ابوسفیانها نشاند
آری سوگند به هر مسجد و هر زمین
و هر دیار که درهای خود را به روی مردان خدا گشودند
… آری و سوگند به درخت سیب
به آن تکدرخت پرشور
روییده در دره «شووز»
در کنار «شاتو»
که بر «کاخ ورسای» لبخند میزند
و برای شهیدان مرثیه میخواند
آری سوگند به آن تکدرخت پراحساس
درخت انقلاب
که در روزی که همه شهرهای شرق و غرب
و یکیک کاخهای سرخ و زرد و سبز و سفید
رهبر توحید را تحقیر کردند
و از شهری به شهری راندند
این درخت کوچک ولی پرایمان
گمنام ولی صدیق
برگهای نازک خود را
و شاخههای کوچک خود را
و سایهٔ ناچیز و لرزان خود را
هدیه راه توحید کرد
و «روح خدا» را در دل خود جای داد
آری سوگند به این درخت پراحساس
که رهبر توحید را سایبان شد
و بذر انقلاب را در سایه خود پروراند
و جلال توحید را دید
درحالیکه بسیاری مردم میخندیدند
که چگونه مردی تنها
در زیر درختی لرزان
میتواند کاخهای ستمگران را در هم کوبد،
وَ عَجبوا أن جائَهُم مُنذر مِنهُم
وَ قالَ الکافرونَ هذا ساحر کذّاب
دل ناباوران تعجب کردند و گفتند
این مردی است غیرواقع گرا
و صاحب وعدههای پوچ
چگونه ممکن است با دستخالی،
الهه قدرت را درهم شکست،
آری سوگند به اینهمه معجزات تاریخ،
سوگند به انجیر
درخت پایگاه پیکار نوح
درهم کوبنده ستمگران سپاه قابیل
آری سوگند به زیتون
درخت بشارتدهنده محرومان
تکیهگاه عیسی مسیح
ویرانکننده دستگاه قیصر روم
آری سوگند بهطور سینا
کوه اجتماع و کوه جهاد
میقات موسی کلیم
برانگیزاننده آتش بهسوی فرعون و جنود
آری سوگند به شهر امین
شهر رحمت
شهر پیام. شهر مکتب، شهر توحید
***
و …
آری سوگند به آن تکدرخت سیب
تنها تکیهگاه امام
خانه و مسکن و مسجد و منبر و محراب امام
آری و سرانجام، درود و سپاس و سلام
به قم، شهر قیام،
شهر امام،
شهر جهاد
شهر تلاش
شهر هزاران مردان خدا،
شهر آتش
شهر خونین
شهر قیام
شهر جرقههای آتشین بر پیکر جباران زمین،
شهر مکتب
شهر بعثت
شهر هجرت
شهر شورش شهر پیام
شهر پیکار و انقلاب
شهر طوفان پرخشم
شهر انفجار عظیم
شهر کلید نبرد
شهر راهنمای جهاد
شهر هزاران کبریت انقلاب
شهر هزاران مردان زمان
شهری که همچون عصای موسی
در دست رهبری حکیم
به اذن پروردگار
اژدهایی شد پرخروش
خرامان بهسوی کاخ فرعون و جنود
آری سلام به قم، شهر قیام، شهر امام، شهر پیام
و سلام خدا و سلام یکیک پیامبران خدا
به همه شهرها و دهکدهها
که دستهای خود را
از آستین ایمان بیرون آوردند
و به کاخ ظلم و ستم حملهور شدند
و فرعون و فرعونیان را
در برابر چشمان همه اهل جهان
در دریای تاریخ، معدوم و مدفون و محکوم کردند
و بار دیگر انتقام هابیل را
از قابیل گرفتند
و أغرَقنا آلَ فرعونَ وانتُم تَنظُرون
آل فرعون را غرق کردیم درحالیکه شما میدیدید.
***
آری سلام به همه شهرهای پرتلاش
که عقده تاریخ را گشودند
و قاتلان بیابان کربلا را
در کاخ لویزان
به سزای خود رساندند
و دستهای باوفا را به یکدیگر دادند
و فرعون پلید را راندند
و مشتهای محکم
بر دهان «کارتر» و «اوئن» و «برژنف» و «هواکوفنگ» کوفتند
و «پَهلوی» را با دستهای خالی
از کاخ پُرجنودش افکندند
و او را از تخت پولادینش به زیر آوردند
هرچند کافران مایل نبودند،
آری، سوگند به درخت انقلاب
و سوگند به شهرهای پرخروش
و سوگند به مشتهای مردم محروم
و سوگند به نعرههای پیکارجویان در برابر ظالمان
وعده خدا راست است
و همه ستمکاران و جباران
با یک جنبش اهل ایمان
نابود خواهند شد
و نام همه جباران
از صفحه روزگار محو خواهد شد
و دین الله چنان سطح زمین را بپوشاند
که کمترین نام و نشانی
از این ظالمان کبیر و
نادانهای بزرگ
برجای نماند،
و مقرراست که قدرتهای جهان در برابر اهل ایمان تسلیم شوند
این کار برای خدا دشوار نیست
از شما حرکت
از خدابرکت
به یاری خدا…
همه بهپیش
بهسوی پیکار با جهان خواران بزرگ …
پایان
(این نوشته در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۱ بروزرسانی شد.)