کتاب داستان آموزنده کودکان
پسری که از شب نمیترسد!
ترجمه: رؤیا فرسایی
به نام خدای مهربان
همهجا تاریک است و من هیچچیز را نمیبینم.
من نمیدانم چه چیزی اینجا، آنجا، یا هر جای دیگر هست.
اما… صبر کن. من میتوانم شبها هم شجاع باشم.
اتاق من همان اتاق همیشگی است. فقط چراغها خاموش هستند.
پنجرۀ اتاق من همان پنجرۀ همیشگی است. فقط پرده کشیده شده است.
دیوار همان دیوار هرروز است.
کف اتاق هم همان است، کاملاً آرام. آن سایهها در گوشۀ اتاق اسباببازیهای من هستند.
من در اتاقم احساس آرامش میکنم.
تاریکی باعث میشود که همهچیز طور دیگری به نظر برسد.
اما همهچیز همان است.
شب مانند یک پتوی نرم است که انسان در زیر آن احساس آرامش میکند. پس حالا بیایید بخوابیم.
من و عروسکهایم خیلی خستهایم.
نگاه کن، من میتوانم شبها هم شجاع باشم. بله من هم میتوانم.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)