داستان آموزنده پیش از خواب
مار و پونه
از نقطه ضعف دشمن، علیه خودش استفاده کن
ـ برگرفته از کتاب: قصه های شب
در کنار برکهای حیوانات مختلفی زندگی میکردند. آهـو و خرگوش و موش هرروز صبح تا شب در کنار هم مشغول بازی بودند.
تا اینکه یک روز خرگوش چیز سیاهی را کنار برکه دید که در بین علفها در حال حرکت بود. به دوستانش گفت: من در اینجا مار سیاهی دیدم. دوستانش گفتند: ماری در اینجا وجود ندارد. اشتباه کردهای؛ اما خرگوش مطمئن بود که مار دیده است.
روز بعد باز خرگوش مار را دید که بهسرعت زیر تختهسنگی رفت. تا خواست آن را به دیگران نشان بدهد، مار رفته بود. خرگوش که از مار میترسید در بازی دوستانش حاضر نمیشد؛ اما آنها میگفتند: تو بیخود میترسی.
چند روز گذشت. ناگهان آهو در بین علفها مار را مشاهده کرد. سریع نزد سایر حیوانات رفت و گفت: ماری را دیدم که داخل لانهاش در کنار برکه شد.
حیوانات در گوشهای کمین کردند و همه مار را دیدند. حیواناتِ اطراف برکه دچار مشکل بزرگی شده بودند. از کلاغ خواستند از هوا روی او سنگریزه بریزد؛ اما این کار تأثیری نداشت.
آهو جلوی مار رفت و جستوخیز نمود تا مار را بترساند و از آنجا دور شود. این کار نیز تأثیری نداشت. هرچه فکر میکردند راه چارهای به ذهنشان نمیرسید.
پونهای در کنار برکه روئیده بود. دید چند روزی است که حیوانات در اطراف برکه بازی نمیکنند و همهجا خلوت شده است.
روزی از آهو پرسید: چه مشکلی پیش آمده که همهجا ساکت و آرام شده است؟ گفت: مار سیاهی در اینجا پیدا شده و همه از ترس مار از لانههایشان بیرون نمیآیند. پونه گفت: چند پونه بردارید و کنار لانهی مار قرار دهید. آهو خندهای کرد و نزد دوستانش رفت و موضوع را با آنان در میان گذاشت. دوستانش بااینکه این موضوع را باور
نداشتند اما چون زندگیشان دچار مشکل بزرگی شده بود با خود گفتند: امتحان کردنش ضرر ندارد! مقداری پونه اطراف لانهی مار کاشتند.
مار تا از لانهاش بیرون آمد پونهها را دید، بدش آمد و به لانه بازگشت؛ اما چارهای نداشت. از لانه بیرون آمد و آنها را له کرد و رفت. حیوانات فهمیدند سخن پونه درست بوده است پونههای بیشتری اطراف لانه مار کاشتند. هرروز مار از لانه که بیرون میآمد، پونهها را له میکرد، حیوانات دوباره به آنها آب داده و پونههای بیشتری میکاشتند.
مار که طاقتش تمام شده بود نمیتوانست پونهها را از کنار لانهاش از بین ببرد. ناچار شد آنجا را ترک کرده و از اطراف برکه دور شود. حیوانات دورهم جمع شده و جشن گرفتند و از پونه تشکر کرده و گفتند: از قدیم میگفتند مار از پونه بدش میآید، کنار لانهاش سبز میشود.