داستان آموزنده قدیمی
لاکپشت حیلهگر
جلد 67 مجموعه کتابهای طلائی
آشنایی کودکان و نوجوانان با ادبیات جهان
بازگشت به فهرست اصلی مجموعه داستان
ـ مترجم: حسن وحید
ـ چاپ: 1355
فیل و اسب آبی بهقدری دوستان خوبی بودند که همیشه باهم غذا میخوردند. روزی سرگرم خوردن غذا بودند که لاکپشت وارد شد و گفت: «شما چه زوج نیرومندی هستید! اگر بگویم که من از تکتک شماها زورم بیشتر است نمیخندید؟ حرفم را باور نمیکنید؟ پس نشانتان خواهم داد. تو رفیق فیل، یک سر این طناب را بگیر و بکش، اگر توانستی مرا از آب بیرون بکشی!»
فیل با عصبانیت زوزه سر داد که: «حالا نشانت خواهم داد!» این بگفت و سر طناب را گرفت. لاکپشت، سر دیگر طناب را بهپای عقبیاش بست و به ته رودخانه فروشد. ولی تا به آنجا رسید، طناب را از پایش باز کرد و به سنگی در بستر رودخانه بست.
فیل، هرچه زور داشت به کار برد و طناب را کشید و کشید تا اینکه طناب پاره شد. لاکپشت فوراً انتهای طناب را از سنگ باز کرد، آن را محکم به پایش بست و روی آب آمد و به خشکی رفت و تکه طناب نیز به دنبالش کشیده میشد.
فیل بهناچار پذیرفت که لاکپشت از او نیرومندتر است؛ اما اسب آبی با غرور پیش آمد و گفت: «حالا نوبت من است. این بار تو در خشکی بمان و من به درون آب میکشانمت.»
لاکپشت طناب نویی آورد، یک سر آن را به پایش بست و به درون علفهای بلند جنگلی فروشد. اسب آبی هم سر دیگر طناب را گرفت و به رودخانه پا گذاشت.
لاکپشت وقتی ازنظر دور شد، چندین بار به دور نخلی چرخید و طناب را هم به دنبال خود، به درخت پیچید تا هرچقدر هم که اسب آبی آن را محکم میکشید، باز نشود.
وقتی اسب آبی از کشیدن خسته شد، به روی آب آمد، درحالیکه آب از سوراخهای بینیاش بیرون میزد. لاکپشت تا او را دید، از جهت مخالف دفعهی اول دور درخت چرخید تا طناب باز شد. بعد همانطور که طناب به پایش بسته بود، از میان علفها بیرون آمد.
بهاینترتیب، اسب آبی قبول کرد که لاکپشت زورش از او هم بیشتر است و لاکپشت گفت:
«خوب، حالا با من مثل یک دوست رفتار میکنید یا یک دشمن؟»
فیل و اسب آبی گفتند: «مثل یک دوست. چطور ممکن است تو را دشمن بدانیم، درحالیکه زور تو از هردوی ما بیشتر است.»
لاکپشت گفت: «بسیار خوب، پس باید بگذارید من همیشه با شما زندگی کنم و غذا بخورم. ولی چون نمیتوانم در یکزمان در دو جا باشم، خودم در آب با اسب آبی سر میکنم و پسرم در خشکی با فیل.»
و از آن زمان به بعد، دو جور لاکپشت زندگانی میکنند. یکجور در آب و یکجور در خشکی. ولی لاکپشتهای آبی بزرگتر و چاقترند؛ زیرا لاکپشت میدانست که خوراک بر روی زمین کم است، ولی رودخانهی بزرگ همیشه پر از ماهی است.