خانه

داستان آموزنده «خانه»

خانه

يک نجار مسن به کارفرمايش گفت که می‌خواهد بازنشسته شود تا خانه‌ای براي خود بسازد و در کنار همسر و نوه‌هایش دوران پيري را به خوشي سپري کند. کارفرما از اينکه کارگر خوبش را از دست می‌داد، ناراحت بود ولي نجار خسته بود و به استراحت نياز داشت. کارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانه‌ای برايش بسازد و بعد بازنشسته شود. نجار قبول کرد ولي ديگر دل به کار نمی‌بست، چون می‌دانست که کارش آینده‌ای نخواهد داشت، از چوب‌های نامرغوب براي ساخت خانه استفاده کرد و کارش را از سر سيري انجام داد. وقتي کارفرما براي ديدن خانه آمد، کليد خانه را به نجار داد و گفت: اين خانه هديه من به شما است، بابت زحماتي که در طول اين سال‌ها برايم کشیده‌اید. نجار وا‌رفت؛ او در تمام اين مدت در حال ساختن خانه‌ای براي خودش بوده و حالا مجبور بود در خانه‌ای زندگي کند که اصلاً خوب ساخته نشده بود



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *