با وي چه کني؟
حکيمي را پرسيدند: اگر در برزني گذر کني و دیوانهای تو را سيلي زند با وي چه کني؟
گفت: هيچ نخواهم گفت و خواهم گذشت.
پرسيدند: از چه رویای حکيم؟
گفت: اگر با وي همزبان شوم که از وي دیوانهترم، اگر کشیدهای بر او زنم که کارم به داروغه کشد و تا بخواهم بیگناهی خود ثابت کنم عمرم تباه شده است. پس اوليتر آنکه سکوت کنم و راه خود پيش گيرم.