داستانهای عامیانهی کرهای
«دَن گون، نخستین شاه کُره»
نویسنده: زونگ این سوب
مترجم: جمشید سلطانی
به نام خدا
در زمانهای قدیم شاهزادهای باهوش و شجاع به نام هوان هونگ زندگی میکرد که پسر شاه آسمانی بود. شاهزاده از پدرش خواست که شبهقارهی زیبای کره را به او ببخشد. شاه، کره را به پسرش بخشید و شاهزاده را درحالیکه سه مهر آسمانی را با خود حمل میکرد و سه هزار گل به همراه داشت به زمین فرستاد.
شاهزاده در زیر درخت مقدس روی کوه تبگ صندل رسید و از تخت بالا رفت. در آنجا او شهر مقدس را بنا کرد وزیرهایی برای اجرای فرمانهایش داشت: پرنگ بگ (= صدراعظم ابر)، اوسا (=صدراعظم باران) و اون سا (= صدراعظم باد)، که حدود سه هزار و شصت شغل داشتند و آنها همهی کارها را تحت نظارت خود گرفته بودند، برای نمونه: کار دانهها، زندگی، بیماری، انتخاب نیکی و اهریمن.
در آن زمان خرسی و ببری باهم در غاری بزرگ در نزدیکی جنگل صندل زندگی میکردند. آنها با اصرار آرزو داشتند که انسان شوند. هرروز صادقانه جلوی درخت شاهزادهی آسمانی ـ که اکنون حاکم سرزمین شده بود ـ نماز میخواندند. شاهزاده بیست سیر و یک بسته جو به آنها داد و گفت:
«اینها را بخورید و خودتان را در عمق غار یکصد سال زندانی کنید و سپس شما انسان خواهید شد.»
خرس و ببر، سیر و جو را گرفتند و به غارشان رفتند. آنها با جدیت شروع به دعا کردند که شاید آرزویشان برآورده شود. خرس با صبر، بیلباسی و گرسنگی را تحمل کرد و پس از بیستویک روز زنی زیبا شد، اما ببر گریخت؛ زیرا نمیتوانست روزهای طولانی را که بایست در غار بماند صبر کند.
زن بیشازحد خوشحال بود و دوباره به جنگل صندل رفت و دعا کرد تا شاید مادر یک بچه شود.
خیلی نگذشت که او شهبانو شد و شاهزادهای به دنیا آورد که نام شاهانهاش دن گون، یا شاه جنگل صندل شد.
مردم کشور بسیار از تولد شاهزاده دن گون که پسازاین نخستین شاه شبه قار شده بود خوشحالی کردند. هنگامیکه او روی تخت شاهی نشست پایتخت جدید پیونیانگ را بنا گذاشت و به پادشاهی نام «زوسون» (= سرزمین صبح آرامش) داد. این ماجرا چهار هزار و دویست و هشتادوسه سال پیش بود؛ چون نام واقعی شاه هم وانگ گوم بود، قصرش در پایتخت هم بهعنوان قصر وانگ گوم شناخته میشود.
او بعدها پایتخت را به مانت اسدال (این مکان اکنون در استان هوانگ هه است) انتقال داد، جایی که در آنجا اکنون معبدی است که سام سونگ (سه سنت: هوان این: شاه مقدس، هوان هونگ: شاهزادهی مقدس و دن گون: نخستین شاه بشری) خوانده میشود. گفته میشود هنگامیکه دن گون کنارهگیری کرد و تخت پادشاهی را برای شاه بعدی رها کرد او یک سان سین (= خدای کوه) شد.
در کوههای تبگ، که اکنون می هیانگ سان خوانده میشود، جایی است که شاهزادهی آسمانی در آنجا فرود آمده بود و شاه نخستین به دنیا آمد، امروزه غاری در آنجا وجود دارد که به غار دَن گون شناخته میشود و یادگاری تاریخی به نام دن گون متو مای در جزیرهی گانقوا، نزدیک سئول وجود دارد.
***