داستانهای امام زمان (عج):
گل سرخ
میرزا محمّد استرآبادی میگوید:
من در حرم الهی یعنی مکه مکرّمه زندگی میکنم، شبی در مسجد الحرام مشغول طواف خانه خدا بودم.
ناگاه جوانی را دیدم که وارد مسجد الحرام شد، او که سیمایی زیبایی داشت به طرف کعبه آمد و همراه من مشغول طواف شد. در اثنای طواف وقتی به من نزدیک شد، یک دسته گل سرخ به من عنایت فرمود.
البته آن روزها فصل شکفتن گل نبود، من دسته گل را گرفته و بوییدم. گفتم: آقا جان! اینها را از کجا آوردهای؟
فرمود: از خرابات!
این بفرمود و از نظر ناپدید شد، که دیگر او را ندیدم.