داستانهای امام زمان (عج):
کیسه سبز
محمّد بن حسین تمیمی گوید:
مردی استرآبادی برای من نقل کرد که به محلّه عسکر در سامرّا رفتم و سیصد دینار در کیسهای نهاده بودم که یکی از آنها دینار شامی بود، وقتی به درب خانهای که امام حسنعسکری علیه السلام آنجا دفن شده بود، رسیدم، همانجا نشستم. در این هنگام خادمی خارج شد و گفت: آنچه با خود داری بده!
[از صراحت او شک کردم و گفتم: چیزی با من نیست.خادم وارد خانه شد و دوباره بیرون آمد و گفت: کیسهای سبزرنگ داری که سیصد دینار – که یکی از آنها هم شامی است – همراه با انگشتری در آن است، من انگشتر خود را فراموش کرده بودم، این بار کیسه را به او دادم و انگشتر را خود برداشتم!