اموال زیادی متعلق به امام زمان‌ علیه السلام که بیشتر پارچه بودند، نزد من بود.

داستان‌های امام زمان (عج): نگران نباش!

داستان‌های امام زمان (عج):

نگران نباش!

داستان‌های امام زمان (عج): نگران نباش! 1

محمّد بن علی اسور می‌گوید:

اموال زیادی متعلق به امام زمان‌ علیه السلام که بیشتر پارچه بودند، نزد من بود. قصد داشتم آن‌ها را به وکیل حضرت‌ علیه السلام – یعنی عثمان بن سعید، نائب اول امام‌ علیه السلام – تحویل دهم. هنگامی که می‌خواستم به سوی وکیل امام‌ علیه السلام حرکت کنم، پیرزنی نزد من آمد و خلعتی را به من داد و گفت: این را نیز به عثمان بن سعید بده!

وقتی نزد ابن سعید رفتم، بدون این که اجناس فهرستی داشته باشد و او بخواهد ملاحظه کند، گفت: آن‌ها را به محمّد بن عبّاس قمی تحویل بده!

من همه اموال و اجناس را تحویل دادم، امّا امانتی پیرزن را فراموش نمودم.

عثمان بن سعید گفت: خلعتی پیرزن را هم بده!

من تازه آنچه را که آن پیرزن داده بود، به یاد آوردم، امّا هرقدر گشتم نیافتم. بسیار مضطرب شدم.

عثمان بن سعید گفت: نگران نباش! پیدایش می‌کنی. بعد از مدّتی آن را هم یافتم!



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *