داستانهای امام زمان (عج):
قیام مرد مَدَنی
اُمّسلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، میگوید:
روزی خواهد رسید که هنگام مرگِ یکی از خلفا بین مسلمانان اختلافی ظاهر خواهد شد. در پی این اختلافات، مردی از مدینه به سوی مکّه خواهد گریخت. مردم مکّه به استقبال او میآیند، و او را مجبور به قیام میکنند، در حالی که خود راضی به این کار نیست، و با او بین رکن و مقام بیعت میکنند.
آنگاه لشکری از جانب شام به سوی او حرکت میکند. امّا در بیابان، بین مکّه و مدینه به زمین فرو میرود. هنگامی که مردم از این واقعه مطّلع میشوند، بزرگان شام و غیرتمندان عراق با او بیعت میکنند.
سپس مردی از قریش پیدا میشود که داییهایش از قبیله بنیکلاب هستند، آنگاه آن مرد مدنی با قدرت به سوی آنها هجوم میآورد، و بر آنها غلبه میکند، و شورش [فرو مینشیند]، و کسی که هنگام تقسیم غنایم حضور نداشته باشد زیانکار و پشیمان خواهد بود.
او در بین مردم به سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عمل میکند، و زمین از اسلام انباشته میشود. از آن پس، هفتسال زندگی میکند، و سپس وفات مینماید و مردم بر او نماز میگزارند.