داستانهای امام زمان (عج):
حیرت و غیبت
اصبغ بن نباته میگوید:
روزی به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، حضرت در فکر فرو رفته و زمین را با تکّه چوبی میکاوید. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! میبینم که در فکر فرو رفته و زمین را بررسی میکنید آیا رغبتی به آن یافتهاید؟»
فرمود: نه، قسم به خدا! هیچ رغبتی به آن و به دنیا حتّی برای یک روز نداشته و ندارم. به مولودی فکر میکنم که یازده پشت بعد از نسل من آشکار خواهد شد، و نامش مهدی است، و زمین را بعد از آن که از ظلم و جور انباشته شده باشد پر از عدل و داد میکند. امر او اعجابانگیز است، و مدتها غیبت خواهد نمود، به همین دلیل گروهی درباره او به گمراهی میروند و عدّهای دیگر هدایت مییابند.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! آیا واقعاً این اتفاق روی خواهد داد؟
حضرت علیه السلام فرمود: آری! همان گونه که او خلق شده، این اتفاق هم روی خواهد داد، تو چه میدانی ای اصبغ! آنان برگزیدگان این امّت و نیکان عترت طاهرهاند.
عرض کردم: بعد از آن چه میشود؟
فرمود: خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد، زیرا حقتعالی در هر چیزی، اراده و قصد و هدفی دارد.