داستانهای امام زمان (عج):
آشنا به زبان!
محمّد بن علی بن متیل میگوید:
زینب، همسر محمّد بن عبدیل آبی – که اهل آبه بود – سیصد دینار سهم امام علیه السلام داشت. او نزد پسر عموی من جعفر بن محمّد بن متیل آمد و گفت: میخواهم این مال را با دست خودم به ابوالقاسم حسین بن روح – نائب سوم امام علیه السلام – تحویل دهم.
من به زبان او آشنا بودم به همین جهت، عمویم مرا به عنوان راهنما و مترجم به همراه او نزد حسین بن روح فرستاد. وقتی به محضر حسین بن روح رسیدیم، رو به آن زن نموده و با لهجه غلیظ آبی گفت: «زینب! چونا؟ چویدا کواید چون ایقنه؟».
یعنی زینب خانم چطوری؟ قبلاً چطور بودی؟ بچههات چطورند؟.
وقتی دیدم حسین بن روح به زبان او آشنایی دارد، و احتیاجی به ترجمه نیست اموال را تحویل داده و مراجعت نمودم.