روزی یک کلاغ و یک خرس سوار هواپیما می‌شوند. وقتی هواپیما ارتفاع می‌گیرد و کمربندها باز می‌شوند، کلاغ از مهماندار یک لیوان نوشیدنی می‌خواهد.

تقلید: دشمن نوآوری / یک داستان انگیزشی

تقلید: دشمن نوآوری 

یک داستان انگیزشی

 

کسی که تا رد پای دیگران را نبیند قدم برنمی‌دارد، به کشفی نائل نمی‌شود.

 

روزی یک کلاغ و یک خرس سوار هواپیما می‌شوند. وقتی هواپیما ارتفاع می‌گیرد و کمربندها باز می‌شوند، کلاغ از مهماندار یک لیوان نوشیدنی می‌خواهد.

مهماندار نوشیدنی را می‌آورد و کلاغ جرعه‌ای از آن را می‌نوشد و باقی‌مانده لیوان را روی لباس مهماندار می‌پاشد. مهماندار می‌پرسد: «چرا این کار را کردی؟» و کلاغ می‌گوید: «دلم خواست ماجراجویی کنم!»

مهماندار چیزی نمی‌گوید و می‌رود. چند دقیقه بعد که کلاغ چرتش می‌گیرد و می‌خوابد، جناب خرس هم هوس ماجراجویی به سرش می‌زند. او هم با اشاره، یک لیوان نوشیدنی درخواست می‌کند و وقتی برایش می‌آورند جرعه‌ای از آن را نوشیده و الباقی را روی لباس مهماندار می‌باشد. به‌محض اینکه خرس این کار را انجام می‌دهد، چند نفر از خدمه هواپیما به او حمله می‌کنند و او را کشان‌کشان به نزدیکی در هواپیما می‌برند تا از آن بالا به بیرون پرت کنند.

خرس شروع به گریه و زاری و عجزولابه می‌کند و بعد از کلی تعهد و التزام به سر جایش برمی‌گردد.

در این هنگام کلاغ که بیدار شده و موضوع را فهمیده بود، با تعجب به خرس نگاه می‌کند. خرس از او می‌پرسد: «چرا با تو کاری نداشتند؟» کلاغ می‌گوید: «چون من بال داشتم و می‌توانستم بپرم! بنابراین بیرون انداختن من از هواپیما برایم ایجاد مشکل نمی‌کرد، اما تو که بال نداشتی و قلمرو قدرت نهایی‌ات روی زمین است. بر اساس کدام منطق توی هواپیما دست به ماجراجویی زدی؟»

مواظب باشید: تقلید شیوه‌های دیگران همیشه جواب نمی‌دهد. تقلید کورکورانه، رفتارهای دیگران، ضمن آنکه ما را نسبت به توانایی‌های شخصی‌مان بیگانه می‌سازد، این خطر مهیب را نیز به همراه دارد که ممکن است ناگهان ما را در معرض مشکلات و شرایط غیرقابل‌پیش‌بینی قرار دهد.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *