بطالت
یک داستان انگیزشی
داد حق عمری که هرروزی از او
کس نداند قیمت آن را جز او
«مولوی»
مسافری به داخل یکی از قطارهای نیویورک پرید و به مأمور قطار گفت: «میخواهم به فوردهام بروم.»
مأمور قطار گفت: «اما، این قطار شنبهها، در «فوردهام» توقف ندارد. تنها کاری که میتوانم برای شما انجام بدهم، این است که وقتی در ایستگاه فوردهام سرعت قطار کم شد، در را باز کنم و شما بیرون بپرید. یادتان باشد، وقتی بیرون پریدید در مسیر قطار و با همان سرعت بدوید وگرنه با صورت به زمین خواهید خورد.»
در ایستگاه فوردهام در باز شد و مأمور قطار با ضربهای مسافر را بیرون راند. او هم به توصیه مأمور موازی با قطار شروع به دویدن کرد. اما مأمور دیگری او را دید، و در را باز کرد و او را به درون قطار کشید و گفت: «دوست من! شما باید آدم خیلی خوششانسی باشید. این قطار روزهای شنبه در فوردهام نمیایستد!»
نکته اخلاقی: بدترین راه استفاده از زندگی این است که عمر خود را صرف انجام کارهایی کنیم که اصولاً نیازی به انجامش نباشد و این معنی بطالت است.