آرزوهایی که برآورده میشود
یک داستان انگیزشی
مردم را از معاشرانشان بشناسید. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)
سه دوست صمیمی سفری دریایی را آغاز کردند. در میانه راه گرفتار توفانی شدید شدند و کشتیشان در هم شکست. جریان آب، آنها را به جزیرهای متروک برد. جز درخت هیچچیز دیگری در آن جزیره پیدا نکردند. بنابراین تصمیم گرفتند که از چوب درختان برای خودشان سرپناه بسازند و از میوه آنها تغذیه کنند.
روزی متوجه یک بطری قدیمی شناور در آبهای کنار ساحل شدند. بطری را از آب بیرون آوردند و درش را باز کردند. درنهایت تعجب دیدند که یک جن از داخل آن بیرون آمد. اول خیلی ترسیدند. اما جن از آنها تشکر کرد که او را از اسارت در داخل بطری نجات دادهاند، و به آنها قول داد که آرزوی تکتکشان را برآورده سازد.
بعد از چند لحظه تأمل، نفر اول از جن خواست که او را نزد خانوادهاش برگرداند تا بتواند مالکیت بزرگترین رستورانهای زنجیرهای را از آن خود کند. در یکچشم بر هم زدن، آرزوی او برآورده شد.
فرد دوم نیز از جن خواست که او را نزد خانوادهاش برگرداند تا بتواند مالکیت بزرگترین فروشگاه زنجیرهای را از آن خود کند! نفر دوم هم به آرزوی رسید.
نوبت، نفر سوم رسید، او تنها کسی بود که در جزیره مانده بود. او از اینکه میدید دوستانش دیگر در کنار او نیستند، سخت دلتنگ و ناراحت به نظر میرسید. جن از او خواست آرزویش را بگوید. او بعد از مدتی گفته: «من اینجا خیلی تنها ماندهام، آرزو میکنم دوستانم دوباره برگردند تا همه باهم باشیم.»
بلافاصله آن دو نفر به جزیره برگردانده شدند «داستانهایی به کوتاهی زندگی»
نتیجهگیری اخلاقی: دوستانت را با دقت و وسواس انتخاب کن. آنها هستند که سببساز صعود یا سقوط تو در مراحل مختلف زندگیات میشوند.