کتاب-قصه-کودکانه-بوسه‌هایی-برای-بابا

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق

کتاب قصه کودکانه

بوسه‌هایی برای بابا

نویسنده: فرانسس واتس
تصویرگر: دیوید لگ
مترجم: مینا پورشعبانی

به نام خدا

بچه خرس، بداخلاقی می‌کرد. او نمی‌خواست بخوابد. او نمی‌خواست حمام کند و نمی‌خواست به مامان و بابا بوسِ شب‌به‌خیر بدهد.

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 1

بابا خرسی گفت: «زود باش خرس بداخلاق. بیا یک بوس گنده به مامان و بابا بده، بعد حمام کن و برو بخواب.»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 2

بچه خرس گفت: «نه» ولی یواش‌یواش پیش مادرش رفت و او را بوسید.

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 3

بابا خرسی گفت: «خب حالا دوست داری یک بوس گنده به من بدهی؟»

بچه خرس گفت: «نه! بوس به بابا نه.»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 4

بابا خرسی آهی کشید، بچه خرس را بلند کرد و گفت:

«خُب، به‌جایش یک بوس زرافه‌ای به من می‌دهی؟»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 5

«بچه زرافه‌ها بوس‌های بلند آبدار به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

بچه خرس گفت: «نه! بوس زرافه‌ای به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 6

بابا خرسی او را از پله‌ها بالا برد و گفت: «آه عزیزم، به‌جایش یک بوس کوالایی به من می‌دهی؟»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 7

«بچه کوالاها بوس‌های شیرین و محکمی به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

بچه خرس گفت: «نه! بوس کوآلایی به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 8

بابا خرسی او را به حمام برد و گفت: «چه بد، به‌جایش یک بوس تمساحی به من می‌دهی؟ بچه تمساح‌ها بوس‌های تند تند آبدار به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

بچه خرس گفت: «نه! بوس تمساحی به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 9

بابا خرسی مشغول خشک‌کردن خودش و بچه خرس شد و گفت: «خب باشد، به‌جایش یک بوس

خُفاشی به من می‌دهی؟ بچه خفاش‌ها بوس‌های سروتهی به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

بچه خرس گفت: «نه! بوس خفاشی به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 10

بابا خرسی مسواک بچه خرس را به او داد و گفت: «حیف شد، به‌جایش یک بوس ببری به من می‌دهی؟ بچه ببرها بوس‌های غرش دار و راه‌راهی به پدرشان می‌دهند، این‌طوری…»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 11

بچه خرس غرغری کرد و گفت: «نه! بوس ببری به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 12

بابا خرسی کمک کرد بچه خرس لباس‌خوابش را بپوشد و گفت: «اشکال ندارد، به‌جایش یک بوس میمونی به من می‌دهی؟»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 13

بچه میمون‌ها بوس‌های پُر وَرجه‌وورجه به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

بچه خرس، نُخودی خندید و گفت: «نه! بوس میمونی به بابا نه!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 14

بابا خرسی پتو را تا چانه‌ی بچه خرس بالا کشید و گفت: «چه حیف، به‌جایش یک بوس موشی به من می‌دهی؟ بچه موش‌ها بوس‌های ریزه‌میزه به پدرشان می‌دهند، این‌طوری …»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 15

بچه خرس جیغ جیغی کرد و گفت: «نه! بوس موشی به بابا نه!»

بابا خرسی با ناراحتی سرش را تکان داد و گفت: «باشد، پس هیچ بوسی به بابا نمی‌دهی، نه؟» بعد هم آهی کشید و به‌طرف در رفت.

بچه خرس یک‌دفعه صدا زد: «بابا!»

بابا خرسی گفت: «بله؟»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 16

«یک‌چیزی برایت دارم.»

بابا خرسی پرسید:

«چی، خرس کوچولو؟»

– «یک بوس گنده‌ی خرسی، با یک بغل گنده‌ی خرسی!»

قصه کودکانه: بوسه‌هایی برای بابا || بچه خرس بداخلاق 17

the-end-98-epubfa.ir

(این نوشته در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *