قصه آموزنده کودکانه
«سبزهرو: اژدهای غرق نشدنی دریا»
گردآورنده تصاویر: آتلیه قصه جهاننما
چاپ اول: 1362
انتشارات قصه جهاننما
تایپ، بازخوانی، بهینهسازی تصاویر و تنظيم آنلاين: آرشیو قصه و داستان ايپابفا
«بنام خداوند بخشنده مهربان»
سلام بچههای خوب! ای بچههایی که روی زمین خدا زندگی میکنید!
من یک موجود دریایی بیآزار هستم و به من میگن «سبزهرو». من توی دریاها زندگی میکنم. دریا پر از موجودات عجیبوغریب و بزرگ و کوچک هست که همگی آفریده خداوند یکتا هستند و من هم یکی از اونها هستم.
دریا جایی هست که تا چشم کار میکند آب و موج و پرندههای دریایی و آسمان زیبا را میبینی. شما آدمها که نمیتونید مثل من توی آب زندگی کنید، باید بهوسیله کشتی و قایق در دریا مسافرت کنید.
کشتی از چوب و آهن و فلز ساخته شده و بهوسیله بادبان، پاروها یا موتور روی آب حرکت میکند. کشتیها خیلی بزرگ هستند و به دلیل حجم زیاد نسبت به وزن، توی آب فرو نمیرن و غرق نمیشن.
من که یک موجود دریایی بیآزار هستم، هرروز کشتیهای زیادی رو میبینم. اونها در دریا حرکت میکنند و مسافر و بار به جاهای مختلف میبرند.
من هیچوقت به کشتیها صدمه نمیزنم. چون موجود مهربان و باشخصیتی هستم!
فرمانده کشتی «ناخدا» نام داره. او همیشه مواظبه در مسیر درست حرکت کند و اتفاق بدی برای مسافرها نیفتد.
این یک کشتی قدیمی بادبانی هست؛ یعنی وزش باد به بادبانهای پارچهای کشتی، باعث حرکت اون میشه. کشتیهای جدید، موتوردار هستند. ایوای! مثلاینکه میخواد طوفان بشه. چون هم باد شدیدتر شده و هم موجها زیاد شدهاند.
البته برای ما موجودات دریایی مثل ماهی و لاکپشت و نهنگ و کوسه و خرچنگ و هزاران هزار جانور دیگر که مسئلهای نیست. ولی اگر طوفان خیلی شدید باشه کشتیها و مسافرین به خطر میافتند.
نگاه کن! بارون هم که شروع شد! تا چند لحظهٔ دیگر موجها بزرگ و بزرگتر میشن و کشتی رو مثل پر کاهی به هوا بلند میکنند. خدا به این مسافرها رحم کند…
البته همهچیز دست خداست و هرچی او بخواد همونطور میشه. مثلاً اگر همینالان خدای بزرگ اراده کند که طوفان نباشه، دریا آروم میشه و خورشید در میاد. ولی خدا با حوادث مختلف میخواد بندههاشو امتحان کند و میزان ایمان و استعداد اونها رو ببینه.
شما بچههای خوب و باهوش باید بدونید که خطر همیشه در کمین هست. هیچکس از فردای خودش خبر نداره. این کشتی و مسافرهای اون هم حالا، مشغول دست و پنجه نرم کردن با دریا هستند و هر لحظه ممکنه کشتی غرق بشه و به ته آب فرو بره.
ولی ببینم، پس من اینجا چه کارهام؟!
همه باید به هم کمک کنند و مواظب همدیگر باشند. درسته که بعضیها خیال میکنند من یک موجود بدترکیب و ترسناک و سنگدل هستم، اما به همه ثابت میکنم که ارزش هرکس و هر چیزی به درجه مفید بودن اون بستگی داره و به خوشگلی وزشتی و این جور چیزها نیست.
درحقیقت، من اگر به این کشتی کمک نمیکردم و اونو از محل طوفان به جای دیگهای نمیبردم، یک چنین وضعی پیش میآمد: کشتی غرق میشد، مسافرها کشته میشدند، داراییشون از بین میرفت و اونوقت من باید از بی تفاوتی و کمک نکردن خودم خجالت میکشیدم.
ولی حالا چقدر وجدانم راضیه! حتماً خدا هم ازم راضی هست. حالا به جای اینکه مردها و زنها و بچههای سوار این کشتی تو دریا باشند، راحت خوابیدهاند و خدا رو شکر میکنند که از طوفان نجات پیدا کردهاند. هیچ عیبی نداره که از من تشکر نکردند. این وظیفه همه ماست که به دیگران کمک کنیم.
شاید یک روز هم که من به کمک احتیاج داشته باشم، آدم ها کمکم کنند. خوب البته خیلیها از من میترسند و از قیافه ام بدشون مییاد. ولی خدای دانا هیچ چیزی رو بدون علت نیافریده. هر چیزی در دنیا استفادهای داره. سگ، گربه، مار، جوجه تیغی، گیاهان، اسب، شتر، سوسک، پروانه، حشرات و همه و همه چیز هرکدوم وظیفهای برای انجام دادن دارند.
همین پرنده کوچولویی که الان روی دماغ من نشسته استفادهاش اینه که لای دندون های منو تمیز میکنه! درواقع دندونامو مسواک میزنه! راستی بچهها! شما شب ها قبل از خواب مسواک میزنید؟ یا دوست دارید یک پرنده با نوکش ریزههای غذارو از لای دندون هاتون بیرون بیاره تا کرم خوردگی پیدا نکنن؟…
بله بچههای عزیز! هر چیزی توی دنیا خاصیتی داره. خود من، اگر هیچ استفادهای هم نداشته باشم، همینکه اینهمه مسافر رو از مرگ نجات دادم خیلی مهمه. شما میتونید در مورد استفاده چیزهای مختلف، کتاب و مجله و روزنامه بخونید یا از بزرگترها تون سؤال کنید.
من هم با اجازهتون میخوابم؛ چون خیلی خیلی خسته شدهام و احتیاج به استراحت دارم. خدا نگهدارتون باشه.
پایان
(این نوشته در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)