کتاب داستان آموزشی کودکان
در تابستان
توی گرما چطور از خودم مراقبت کنم؟
آموزش مهارتهای اجتماعی و زندگی به کودکان و نونهالان
تصویرگران: علی خوش جام – یاسمن اکبری
به نام خدای مهربان
اسم این پسر سامان است. سامان پسر خیلی خوبی است. او همۀ فصلها را دوست دارد؛ اما از همه بیشتر، فصل تابستان را دوست دارد. چون در این فصل، او میتواند آبتنی کند و همراه خانوادهاش به مسافرت برود. سامان میوههای خوشمزهی فصل تابستان را خیلی دوست دارد، میوههایی مانند هندوانه، انگور، خربزه، طالبی و گیلاس، آلبالو، زردآلو و هلو. سامان میداند میوهها در این فصل خیلی زیادند، اما او نباید زیاد میوه بخورد. چون ممکن است مریض شود.
سامان آبتنی کردن را خیلی دوست دارد. او بعضی وقتها در حوض حیاط خانهشان آبتنی میکند. البته سامان زیاد در آب نمیماند، چون میداند که اگر زیاد در آب بماند و آبتنی کند ممکن است مریض شود و سردرد بگیرد. بعد از اینکه از آب بیرون میآید، زود خودش را خشک میکند تا سرما نخورد.
سامان میداند اگر مراقب سلامتی خودش نباشد، حتی در تابستان هم ممکن است سرما بخورد. او میداند که فقط در فصلهایی که هوا سرد است سرما نمیخورد، بلکه ممکن است حتی در فصل گرم تابستان هم سرما بخورد.
سامان میداند که خوردن بستنی در فصل گرم تابستان، خیلی مزه میدهد؛ اما او هیچوقت از دستفروشها بستنی نمیخرد. چون میداند که ممکن است آن بستنیها سالم نباشند و با خوردن آنها مریض شود. او همیشه از مامان یا بابا میخواهد تا برایش بستنی بخرند. چون میداند مامان و بابا بهتر میدانند کدام بستنی سالمتر است. سامان دوست دارد همراه مامان و بابا به پارک برود و در هوای خنک پارک، با مامان و بابا بستنی بخورد.
سامان دوست دارد در حیاط، توپبازی یا ماشین بازی کند؛ اما هیچوقت در موقعی که خورشید وسط آسمان است، در حیاط بازی نمیکند. چون او میداند که در آن ساعت، هوا خیلی گرم است و آفتاب همهجا را پر کرده است.
سامان میداند اگر در ظهر، یعنی گرمترین ساعت، به حیاط برود و بازی کند، ممکن است سردرد بگیرد یا حتی خوندماغ شود. او در آن ساعت، بهجای بازی کردن، استراحت میکند. او ظهرها میخوابد و بعدازظهرها بازی میکند.
سامان هیچوقت بعد از بازی، آب سرد نمیخورد. چون او میداند بعد از بازی، بدنش عرق میکند و اگر آب سرد بخورد، مریض میشود. او همیشه بعد از بازی، کمی صبر میکند، بعد دست و صورتش را میشوید تا کمی خنک شود، بعد آب میخورد. سامان هیچوقت آب خیلی سرد نمیخورد. اگر آبی که از توی یخچال برمیدارد، خیلی سرد باشد، شیر آب را باز میکند و کمی آبِ شیر روی آن میریزد تا آب، خیلی سرد، یا به قول مامان «تَگَری» نباشد. چون او میداند خوردن آب سرد تگری، او را مریض میکند.
سامان، نسیم خنک کولر را خیلی دوست دارد؛ اما او هیچوقت برای خنک شدن، زیر باد کولر نمینشیند و نمیخوابد. چون میداند که اگر مدت زیادی زیر باد کولر بنشیند یا بخوابد، بدنش درد میگیرد و سرما میخورد. سامان همیشه مراقب است تا باد کولر یا پنکه، مستقیم به او نخورد.
هر وقت سامان از بیرون به خانه میآید، هم پاها و هم جورابهایش را میشوید. چون او میداند که در فصل تابستان هوا گرم است و پاهایش بیشتر از همیشه عرق میکند و بو میگیرد. سامان هیچوقت با پاها و جورابهای بدبو در خانه راه نمیرود. چون او میداند که بوی بد پاهایش همه را ناراحت میکند.
سامان شستن پاهایش را خیلی دوست دارد، چون با شستن پاهایش، خنک میشود.
سامان در فصل تابستان، بیشتر از فصلهای دیگر به حمام میرود. چون او میداند که در تابستان هوا گرم است و بدنش بیشتر از همیشه عرق میکند و باید بیشتر به حمام برود. سامان میداند برای اینکه تمیز، سالم، شاداب و سرحال باشد، باید زودبهزود به حمام برود و لباسهایش را زودبهزود عوض کند. او وقتی از حمام بیرون میآید، هیچوقت جلوِ باد کولر یا پنکه نمیایستد و موهایش را با باد کولر یا پنکه خشک نمیکند.
سامان خیلی دوست دارد در تابستان روی پشتبام بخوابد. او دوست دارد در رختخواب دراز بکشد و به آسمان، ماه و ستارهها نگاه کند و از نسیم خنکی که میوزد لذت ببرد؛ اما او هیچوقت بهتنهایی به پشتبام نمیرود و نزدیک نردههای پشتبام نمیخوابد. چون میداند این کار، خیلی خطرناک است.
مامان و بابای سامان، از او خیلی راضی هستند. بابا میگوید: «سامان پسر عاقلی است. من او را خیلی دوست دارم.»
و مامان میگوید: «سامان همیشه مراقب است تا در گرمای تابستان مریض نشود. آفرین پسر گلم!»
آیا تو هم در گرمای تابستان مراقب خودت هستی تا مریض نشوی؟ آیا مامان و بابا از تو راضی هستند؟
(این نوشته در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)