داستان کودکانه پیش از خواب
عدد «پنج» چطور تبدیل به «صفر» شد؟
ریاضی به زبان ساده
ـ مترجم: مریم خرم
زنگ حساب بود. خانم معلم در حال توضیح دادن در مورد عدد صفر بود. تمام شاگردان با دقت به صورت خانم معلم نگاه میکردند و سراپا گوش بودند، فقط «شیاوپینگ» سرش را پائین انداخته بود.
نمیدانست چه کسی پنجتا کاغذ زیر پای او انداخته بود و حالا زیر پایش کثیف و بدشکل شده بود. یکییکی کاغذها را شمرد: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵. عدد کاغذ مچاله شده!
شیاوپینگ، دختر خیلی تمیزی بود. او چطور میتوانست بگذارد آن پنج کاغذ زیر میز او باشد؟ بنابراین، آرامآرام کاغذها را با پایش کنار هم جمع کرد و سپس دولا شد و آنها را برداشت و در جامیزش گذاشت تا بعد به سطل آشغال بیندازد.
ناگهان صدای خانم معلم را شنید که میگفت: «شیاوپینگ، لطفاً بلند شو.»
آرام از سر جایش بلند شد و دید خانم معلم دو تا کارت در دستش است. روی یکی از کارتها نوشته شده بود: ؟=۵-۵ و روی کارت دیگر نوشته شده بود: ؟=0-۵
شیاوپینگ به درس گوش نداده بود؛ بنابراین صورتش از خجالت و نگرانی سرخ شد. خانم معلم از او خواست تا پاسخ آن دو سؤال را بدهد، اما او همچنان سرش را پایین انداخته بود و نمیدانست چه بگوید. بچهها هرکدام انگشتشان را بلند کرده بودند و میخواستند پاسخ بدهند.
خانم معلم گفت: «خواهش میکنم همهی بچهها دستشان را پایین بیاورند.» بعد به شیاوپینگ گفت: «زیر میز تو چند کاغذ وجود داشت؟»
شیاوپینگ با صدای آرام گفت: «پنجتا.»
– «تو با پایت همهی آنها را یکجا جمع کردی و بعد همه را در جامیزت گذاشتی، یعنی از روی زمین برشان داشتی. ماند چند تا کاغذ؟»
شیاوپینگ گفت: «هیچی.»
خانم معلم یکی از کارتها را که رویش نوشته بود 0=0-5 بالا گرفت. سپس خانم معلم مکثی کرد و گفت: «اما، اما نسبت به کلاس، اگر بگوییم آن پنج کاغذ هنوز هم داخل کلاس است و یکی هم کم نشده.» و بعد کارت دومی را که رویش نوشتهشده بود 5=0-۵ بالا گرفت.
صورت شیاوپینگ مثل یک سیب سرخ شده بود. خانم معلم درحالیکه به صورت شیاوپینگ زل زده بود گفت: «پس از تعطیل شدن کلاس، تو یک مسئلهی دیگر را حل کن. کاری کن تا کلاس ما هم مثل زیر میز تو بشود 0=۵-۵. میتوانی؟»
شیاوپینگ آرام سرش را بلند کرد و گفت: «بله، میتوانم.» تا صدای زنگ کلاس برخاست، جارو را آورد و کلاس را از هر چه کاغذ اضافی بود پاک کرد. خانم معلم هم در کناری ایستاده بود و میخندید.
(این نوشته در تاریخ ۲۹ دی ۱۴۰۲ بروزرسانی شد.)