آتش در سیرک
ترجمه: مریم
انتشارات سعیدی
سال چاپ: دهه 50
تايپ، بازخوانی، ويرايش تصاوير و تنظيم آنلاين: انجمن تايپ ايپابفا
(توضیح: برخی از تصاویر کتاب در نسخه اصلی خوب چاپ نشده و تصویر جایگزین هم برای آن یافت نشد.)
به نام خدا
یک روز سه تا از بچه ها با دیگر همکلاسان خود برای دیدن سیرک به سیرک رفتند. آنها در چادر سیرک روی نیمکت های خود نشسته بودند و سگ کوچکی را که با مهارت روی یک توپ ایستاده و حرکت می کرد تماشا می کردند. آنها از اینکه سگ کوچک با مهارت توپ را حرکت می داد شادمان بودند و می خندیدند.
پس از سگ و توپ، نوبت بازی دلقک های سیرک شد. آنها به روی صحنه آمدند و مدتی بچه ها را سرگرم کردند. آنها حركات جالبی می کردند. بچه ها به راستی از اینکه به تماشای سیرک آمده بودند خیلی خوشحال بودند
پس از بازی دلقک ها نوبت فیل کوچولویی بود که به روی صحنه می آمد. مشعل های بزرگی در گوشه و کنار صحنه برای روشنائی گذارده بودند. ولی فیل کوچولو متوجه مشعل ها نشد و هنگامی که به بازی و شیرین کاری پرداخت، پای خود را به یکی از مشعل ها زد . مشعل واژگون شد و صحنه سیرک پس از چند لحظه آتش گرفت .
بچه ها با خود گفتند: « بهتر است هرچه زودتر فرار کنیم، چون به زودی سیرک آتش می گیرد و همه ما خواهیم سوخت.» ولی یکی از آنها گفت:« نه، بچه ها! فیل کوچولو در سیرک است. ما باید سعی کنیم او را نجات دهیم وگرنه بیچاره می سوزد.»
بچه ها بدون تلف کردن وقت به طرف حوضچه محل سیرک شتافتند و سطلها را پر از آب کرده و سعی می کردند آتش را خاموش کنند . بله، سیرک آتش گرفته بود . یکی از بچه ها لوله آب را برداشت . دیگری شیر را باز کرد و پس از چند دقیقه آتش خاموش شد .
در این مدت فیل کوچولو که خیلی ناراحت شده بود و می ترسید، مرتب فریاد می کشید:« کمک! کمک! به زودی من خواهم سوخت!» اما بچه ها به موقع رسیده بودند .
آبها را به طرف فیل کوچولو گرفتند. فیل کوچولو خیلی خوشحال شد و از بچه ها تشکر کرد . چون آنها بودند که فیل وسیرک را نجات داده بودند. فیل کوچولو رو به بچه ها کرده و گفت: « نمی دانم چگونه از شما تشکر کنم. شما جان مرا نجات داده اید .»
در همین موقع صاحب سیرک هم رسید . دید آتش خاموش شده و فیل کوچولو هم زنده است . صاحب سیرک از بچه ها تشکر کرد و گفت: « شما با این عمل شجاعانه هم سیرک را نجات داده اید و هم فیل کوچولو را! بنابراین، به عنوان پاداش این کار خوب ، این فیل کوچولو را به شماها می دهم تا با او به گردش بروید.» بچه ها خوشحال و خندان در حالی که سوار فیل می شدند از صاحب سیرک خداحافظی کردند .
«پایان»
کتاب داستان قدیمی «آتش در سیرک» توسط انجمن تايپ ايپابفا از روي نسخه اسکن قديمي، تايپ، بازخوانی و تنظيم شده است.
(این نوشته در تاریخ ۴ اسفند ۱۴۰۲ بروزرسانی شد.)